آمیتیسآمیتیس، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 7 روز سن داره

فرشته کوچولوی ما

گردش با دخملم

گل قشنگم دیروز رفتیم خونه ی پسرعموی بابایت  کلی خوش گذشت  روبه روی خونشون پارک بود و عسلم واسه اولین بار سوار سرسره شد و کلی ذوق کرده بودی و از خوشحالی جیغ مبزدی و میرفتی این ور و اونور شبشم رفتیم فرحزاد و دیزی گرفتیم انقدر سرد بود که پیچیده بودیمت  لای پتو ...
6 فروردين 1392

پارسال تا امسال

دخملی مامان  این چندوقت خیلی سرم شلوغ بود  وقت آپ کردن وبلاگتو مداشتم مامانی رو ببخش به محض اینکه تلفن خونمون رو تحویل بدن تندتند برات مبنویسم  مامانی آخرین روز کاری بردمت شرکت  نرگس و معصومه هم با نی نی هاشون اومده بودن  اینم عکسش         ادامه عکس ها اینجاااااا عشق مامان چندهفته قبل ازعید یه مهمونی دوستانه بود خونه ناهید جون خیلی خوش گذشت ازهمه مهم تر معصومه ودخمل نازش مبینا هم بودند   آمیتیس و گندم طوطی ناهید جون شیطنت دخملی تو گیرو دار  اسباب چیدن وروووووچک راحت میره بالا این تی شرت هم  خیلی وقته  گرفتم یاااااااااااااااااااااااااادم رفته...
6 فروردين 1392

سال نو مبارک

 سلام دنیای من سلام تمام زندگیم 1سال خیلی ها رفتن خیلی ها به این دنیا اومدن خندیدیم گریه کردیم ...  خدایاشکرت واسه داده هات و چیزهایی که گرفتی خدایاشکرت  خداجونم  امسال سالی پرازخوشی پرازعشق باشه خداجونم دامن اونایی که منتظرفرشته کوچولو هستن توی  امسال سبزکن ... دختر قشنگم عیدت مبارک عسلم مامانی تا آخرین لحظه تحویل سال درحال مرتب کردن خونه بودیم و اما سال تحویل امسال  دیگه بابابزرگ نیست خیلی دلم براش تنگ شده بابا جون سال نو مبارک  پدرلطف خدا برآدمیزاد پدر کانون مهر و عشق و ایمان پدر مشکل گشای خانواده پدر لطف خدا روی زمین است خوشا آنان پدر در خانه دارند  درون خانه  یک پروانه دارند.. &nb...
6 فروردين 1392
1